اوخ شدن دست دخترم
گل بهارم ببخشید نمی تونم کارهای که می کنی تو همون روز بنوسیم ولی سعی می کنم در اولین فرصت این کار بکنم مامانی جونم در جمعه شب یا بقول خودت جمبه من و بابا بهرام نشسته بودیم داشتیم تلوزیون نگاه می کردیم شما هم داشتی تو اتاق خودت بازی می کردی که یه صدای اومد تو هم پشت سر اون صدا اومدی بیرون دستت نشون دادی .گلم دستات پر خون بود و داشتی با تعجب نگاه می کردی قربونت برم که معنای درد .اوخ آه ... نمی دونی .بمیرم در کمدت خوردبود تو شست دستت و زخم شده بود عزیزم از چسب زخم بدت می اومد نمی گذاشتی برات ببندیم برای همین من بابا بهرام روی دستهای خودمون چسب زدیم تاتو رو ترغیب کنیم به چسب زدن اینم پایان ماجرای...
نویسنده :
مامانی
12:47